سالروز شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی

ساخت وبلاگ

دلم برای صیادم تنگ شده

دلم برای صیادم تنگ شده

پیکر شهید صیاد که دفن شد -اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانواده‌اش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها. فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یک‌سری محافظ که نمی‌شناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظ‌ها معلوم شد که آقا آن‌جا هستند. گفتند ما خانواده‌ی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آن‌جا بوده‌اند!!
   خانواده‌ی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!»؛

   مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچه‌ی‌ صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند.

روایت از امیر ناصر آراسته از همرزمان شهید صیاد شیرازی 

آب هرگز نمی‌میرد _ لشگر انصارالحسین علیه‌السلام...
ما را در سایت آب هرگز نمی‌میرد _ لشگر انصارالحسین علیه‌السلام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9mammadgereh5 بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1399 ساعت: 18:20